دونیمسازی (Splitting) از مهمترین دفاعهای روانی، شایعتر در بیماران مرزی ولی نه محدود به آنهاست. در این دفاع فرد تصویر خود و ابژه را به دو قطب مخالف خوب و بد تقسیم میکند و قادر به یکپارچه کردن خودپنداره و دگرپنداره و در نتیجه اتخاذ یک دیدگاه نسبی نسبت به افراد، و به طور کلیتر رویدادها نیست.
اما این دفاع از ایگو در برابر چه چیزی محافظت میکند؟
تصور کنید ده فنجان قهوه دارید. اگر هشت تای آنها شیرین و دو تای آنها تلخ باشند، و با فرض مطلوب بودن قهوهٔ بیشتر و شیرینتر، آیا حاضرید قهوهها را با هم قاطی کنید؟ جواب منطقی آری است!
قطعاً دو فنجان قهوهٔ تلخ نمیتواند حجم هشت فنجان قهوهٔ شیرین را تلخ کند و با قاطی کردن قهوهها به ده فنجان قهوهٔ، هرچند نه به شیرینی قبل، ولی به اندازهٔ کافی شیرین میرسیم.
اکنون حالت عکس آن را تصور کنید. اگر هشت فنجان قهوهٔ تلخ و دو فنجان قهوهٔ شیرین داشته باشید، و با همان فرض مطلوبیت بیشتر و شیرینتر بودن، آیا حاضرید آنها را با هم قاطی کنید؟ بدیهی است که خیر. حجم ناکافی قهوهٔ شیرین قادر به خنثی کردن تلخی هشت فنجان قهوه نیست و تنها دو فنجان قهوهٔ شیرینمان را از دست داده و آنچه عایدمان میشود صرفاً ده فنجان قهوهٔ تلخ است.
قهوههای شیرین همان تجربهٔ مادر خوب و قهوههای تلخ همان تجربهٔ مادر بد هستند. در بهترین حالت، با تجربهٔ مادر به اندازهٔ کافی خوب، تجربهٔ ناکامی نسبی را در تصویر بزرگتر مراقبت شدن حل میکنیم و تصویری یکپارچه از دیگری و متعاقباً خود نسبتاً خوب در ذهن میپرورانیم. اما اگر کودکیمان سراسر قهوههای تلخ و ترومای ارتباطی باشد چه؟ آیا بهتر است یک مادر بد داشته باشیم یا دو مادر، یکی خوب و دیگری بد؟ قطعاً حاضر نخواهیم بود معدود مادران خوبمان را با مادران بد بیشمار قاطی کنیم و از آنها یک مادر بد بسازیم، چرا که با مادر بد زنده نمانده و از هم میپاشیم. پس بهتر است دو مادر و متعاقباً دو خود داشته باشیم. یکی آرمانیشده، ارضاکننده
و قدیسی فرشتهخو؛ و دیگری تخطئهشده، ناکامکننده و فاحشهای شیطانصفت.
ناشناس
0.5