برای دریافت مشاوره تماس بگیرید
۰۹۱۹۰۸۱۲۱۸۸ ۰۲۱۹۱۰۳۱۸۱۰ ۰۲۱۹۱۰۳۱۸۰۷

چرا ما در زندگی اینقدر رنج و سختی می کشیم؟

چرا ما در زندگی اینقدر رنج و سختی می کشیم؟

هرکسی ممکن است تا کنون حداقل یکبار از خودش پرسیده باشد “چرا زندگی اینقدر رنج ­آور است”. پاسخ در چند کلمه خلاصه می­ شود چون ما همیشه از رنج کشیدن در فراریم. شاید این پاسخ کمی خنده­ دار به نظر برسد اما پیشنها می­کنم قبل این که این نظر را بدهید یکبار این متن را بخوانید:

فرض اصلی در رنج‌های انسانی این است که بخش قابل‌توجهی از پریشانی روان‌شناختی جز به هنجار تجربه انسانی است. این دیدگاه را اکت یا رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد می‌نامند و با دیدگاه‌های گذشته غالب روانشناسی در تضاد است. از دیدگاه اکت شیوع بالای رنجش انسانی، چیز عجیب‌وغریبی نیست. انسان‌ها با داشتن زبان برخلاف سایر حیوانات رنج بیشتری را تجربه می‌کنند، فرایند زبان تجربه انسان را به نحو چشمگیری تغییر می‌دهد. انسان‌ها زمانی که ظرفیت کلامی منحصربه‌فردی پیدا می‌کنند تا دربارۀ هستی‌شان تأمل نمایند، به هدف نهایی آن فکر می‌کنند، آن را با آرمان‌های ذهنی خود مقایسه می‌کنند، نقایص شخصی را تشخیص می‌دهند و از این نقایص به عنوان شاهدی برای بی‌ارزشی استفاده می‌کنند. این ظرفیت موجب می‌شود که ما از تلاش‌هایی برای رهایی و اجتناب از افکار، احساسات و خاطرات ناخوشایند خودمان انجام دهیم.

اجتناب کردن از تجربیات ناخوشایند دست‌کم باعث ایجاد دو مشکل اساسی در زندگی ما می‌شود، اول اینکه بیشتر رفتارهای دوری و اجتناب از تجربیات هیجانی باعث آسیب‌های جسمی یا وخیم شدن مسائلی که از آن اجتناب می‌کنیم می‌شود. به‌طور مثال یک رفتارهایی مثل اهمال‌کاری، مصرف مواد، نوشیدن الکل و اجتناب از رویارویی سازنده با مشکلاتمان به خاطر ترس از تجربه کردن هیجانات منفی اغلب راه‌هایی برای هستند که برای مدت کوتاهی ما را تسکین می‌دهند اما مشکلات روانی ما را در درازمدت وخیم‌تر می‌کنند. دومین مشکل اساسی اجتناب این است که ما را از یک زندگی بامعنا، هدفمند، پرشور دور می‌کند. به‌طور مثال اگر برای فردی داشتن رابطه صمیمی، دلسوزانه و عاشقانه ارزشمند است اما به دنبال کوچک‌ترین بی‌اعتنایی از طرف مقابل فاصله می‌گیرد بدون اینکه بپذیرد هر انسانی کامل نیست، بعید است که چنین رابطه‌ای را تجربه نماید؛ و این الگو را در روابط بعدی خود نیز حفظ می‌نماید بدون اینکه به آن آگاهی داشته باشد. این مفروضات نگاهی متفاوت از رنج به انسان می‌دهد. اگر پریشانی بخش به هنجار هر انسانی است و اجتناب از آن غالباً ممکن نیست و اگر اجتناب هم از این پریشانی‌ها صورت گیرد موجب افزایش آن می‌شود پس بهترین روش این است که راه‌هایی برای پذیرش این پریشانی پیدا کنیم. این پیشنهاد خیلی جدید نیست و به نظر خواننده شبیه نصیحت‌های مادربزرگ‌ها و بزرگان هست که می‌گویند خم به ابرو نیار، به کارت ادامه بده و… اما ما نمی‌خواهیم این را به شما بگوییم. بگذارید برای شما مثالی بزنم از شما می‌خواهم که یک‌لحظه این نوشته را رها کنید و سعی کنید که به پلنگ صورتی فکر نکنید.

درست است!! هرچقدر نخواهیم به پلنگ صورتی فکر نکنیم به نظر بیشتر به توی ذهن ما میاد!! تجربیات منفی ما هم همین نقش را ایفا می‌کنند و هرچه ما از این مشکلات اجتناب می‌کنیم بیشتر وارد ذهن ما می‌شوند. ما نمی‌خواهیم که شما افکار منفی را بپذیرید بلکه می‌خواهیم آن را تنها به عنوان یک فکر نگاه کنید به همان صورتی که هست نه آن گونه که تفسیر می‌کنید و از آن فرار می‌کنید؛ بنابراین بهترین راه این است که یاد بگیریم افکار و هیجانان منفی خود را به همان‌گونه که هست بپذیریم و با آن گلاویز نشویم که مطمئن باشید در صورت گلاویز شدن شکست می‌خورید.

نوشته های مرتبط
1 دیدگاه
ناشناس

0.5

یک پاسخ بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.فیلد های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *