((من کیستم؟))
انسان همواره در جستوجوی پاسخ برای این پرسش میباشد. برای یافتن پاسخ از کجا و چگونه شروع میکنید؟ بیشتر اطلاعاتی که در فعالیتهای روزانه پردازش و استفاده میکنیم، مربوط به خود است. این اطلاعات از تجربههای خاص زندگی ناشی میشوند. برای مثال ((هنگام تنهایی احساس ناراحتی میکنم))؛ ((وقتیکه در جمع خانوادگی هستم احساس آسایش و آرامش بیشتری میکنم)). خودآگاهی به این معنی است که هریک از ما چگونه به خود نگاه میکنیم و بر اساس نگاهی که به خودداریم، چه احساسی پیدا میکنیم.
شما چه میزان خود را میشناسید؟ ارزشها و شایستگیهای شما کدماند؟ از وجود خود خرسند هستید؟ دیگران شما را چگونه ارزیابی میکنند؟ آیا نظر دیگران برای شما اهمیت دارد؟ زندگی را چگونه تعریف میکنید؟ چه میزان با سختیهای زندگی سازش میکنید؟
هرکسی برای جواب به اینگونه سؤالات نیازمند داشتن آگاهی و دانش از خود میباشد.
به عبارت دیگر خودآگاهی، توانایی شناخت و آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قدرت، خواستهها، ترسها و بیزاریها است. خودآگاهی یعنی آگاهی یافتن و شناخت اجزای وجود خود؛ شناخت اجزایی همچون خصوصیات ظاهری، احساسات، افکار و باورها، ارزشها، اهداف، گفت گوی درونی و نقاط قوت و ضعف خود. به عبارت سادهتر اطلاعات از اینکه: شما از نظر ظاهری چه ویژگی دارید؛ از نظر عاطفی در چه شرایطی هستید؛ آیا معمولاً گوشهگیر و منزوی هستید یا شلوغ و پرسروصدا؛ چگونه به دنیا نگاه میکنید؛ چه افکار و باورهایی بر ذهن شما حاکم است و چه نگرشی نسبت به خود و دنیای اطرافتان دارید؛ ارزشهای شما در زندگی کداماند؛ چه اهدافی را در زندگی دنبال میکنید؛ چه نقاط قوت و ضعف و یا چه ویژگیهای مثبت یا منفی دارید.
شکلگیری مهارت خودآگاهی
پیش از تمرین مهارت خودآگاهی، ابتدا اندکی راجع به سؤالات زیر بیندیشید:
- دوستانتان چه توصیفی از شما دارند؟ آیا با توصیفات آنها راجع به خودتان موافقید؟
- چه توانمندی و نقاط قوتی در خودتان سراغ دارید،
- نقاط ضعف و کمبودهای شما کدماند؟ چه چیزهایی را در خودتان دوست ندارید؟
- در چه موقعیتهایی بیشتر احساس آرامش میکنید؟ این احساس آرامش بیشتر به خاطر وجود کدام عناصر بیرونی یا درونی است؟
- در دوران کودکی از انجام چه کارهایی بیشتر لذت میبریدید؟ الآن چطور؟
- چه چیزی به شما انگیزه میدهد؟ چرا؟
- اهداف و رؤیاهایتان برای آینده کداماند؟ چه برنامهای برای رسیدن به این اهداف دارید؟
- در زندگی از چه چیزی بیشتر هراس دارید؟ چرا؟
- نگرانیهای شما در زندگی کدماند؟ پاسخ شما در مقابل این فشارها و نگرانی چیست؟
- از مشاهده چه خصوصیاتی در دیگران بیشتر لذت میبرید؟ چرا؟
- زمانی که با نظر فردی مخالف باشید، چه کار میکنید؟
افرادی که با پاسخهای فوری و واقعبینانهای به سؤالات فوق داشته باشند، از خودآگاهی خوبی برخوردار هستند. اما واقعیتان است که اکثر افراد در پاسخ به اغلب این پرسشها به این نکته برمیخورد میکنند که ((تا حالا راجع به ای موضوع فکر نکردهام)) و یا ((نمیدانم)). اینها کسانی هشتند که شناخت کافی نسبت به خود ندارند و نیازمند کسب مهارت خودآگاهی میباشند.
حال با توجه به شناختی که در مورد خودآگاهی به دست آوردید، به نظر شما این مهارت چگونه در انسان شکل میگیرد؟
همه چیز با آگاهی و شناخت شروع میشود. آگاهی، اولین گام در ایجاد خودآگاهی است. چنانچه آگاهیتان را افزایش دهید، بهتر میدانید که چرا این احساس را دارید؛ الآن چه فکری در ذهنتان میگذرد و علت رفتارتان در موقعیتهای مختلف چیست. این دانش، فرصت و آزادی تغییر مواردی که برایتان ناخوشایند است را در اختیارتان قرار میدهد و شما میتوانید زندگیتان را مطابق با شرایط و خواستههای خود بسازید و از آن لذت ببرید.
مؤلفههای مهارت خودآگاهی
عناصر بنیادی برای کسب مهارت خودآگاهی عبارتاند از:
- آگاهی از ویژگیهای جسمانی و بدنی
داشتن تصویری واقعبینانه از خود، یکی از عوامل مؤثر در شناخت خود است. بدین منظور میتوانید در مقابل آینهای تمامقد بایستید و ویژگیهای ظاهرتان را بار دیگر از نظر بگذرانید. همه ما دارای ویژگیهای ظاهری مثبت و منفی در کنار هم هستیم. با شناساییان دسته از ویژگیهای منفی در ظاهرتان که قابلتغییرند، سعی کنید برای بهبود آنها تلاش کنید تا به احساس رضایت بیشتری نسبت به خود دست یابید. همچنین شما میتوانید با پیدا کردن ویژگیهای مثبت ظاهرتان، احساس رضایت بیشتری نسبت به خود پیدا کرده و بهتر با آن دسته از ویژگیهای ظاهرتان که برایتان ناخوشایند و غیرقابل تغییرند، کنار بیایید.
- آگاهی از نقاط قوت خود
همه افراد از برخی ویژگیهای مثبت و نقاط قوت برخوردارند. شاید شما هم بسیاری از آنها را در خود سراغ داشته باشید، در عین حال ممکن است از برخی نقاط قوت در خودتان غافل باشید. نقاط قوت افراد عبارتاند از خصوصیات و ویژگیهای مثبت، استعدادها و تواناییها، مهارتها و توانمندیها، و پیشرفتها و موقعیتها. شناسایی این نقاط قوت به شما کمک میکند تا اعتمادبهنفس و خودباوری بیشتری پیداکرده و استعدادهای بالقوهتان را شکوفا کنید.
- آگاهی از نقاط ضعف خود
علاوه بر نقاط قوت، آگاهی از نقاط قوت نیز برای شناخت هرچه بیشتر خود لازم و ضروری است. برخی افراد نقاط ضعف خود را انکار میکنند چون توانایی روبهرو شدن با آن هارا ندارند، برخی نیز نقاط ضعفشان را به قدری بزرگ میکنند که خود را فردی ضعیف و سرشار از ویژگیهای منفی میپندارند. هردو گروه مذکور قادر به شناخت واقعی خود نخواهند بود و از رسیدن به خودآگاهی ناتواناند. کمی فکر کنید و ببینید آیا کسی را سراغ دارید که هیچگونه نقاط ضعفی نداشته باشد؟ به نظر شما اگر کسی خود را دوست نداشته باشد و همیشه آرزو کند ای کاش جای کس دیگری بود، میتواند زندگی شاد و موفقی داشته باشد؟ واقعیت این است که توانایی همه انسانها محدود است و همه ما ممکن است نقاط ضعیفی داشته باشم.
- آگاهی از افکار خود
تاکنون به این موضوع فکر کردهاید که رفتاری که از شما صادر میشود، از کجا میآید؟ چه چیزی باعث میشود که در اوقات گوناگون، احساس مختلفی داشته باشید؟ بله، آنچه احساس و رفتار ما را شکل میدهد، افکار و گفتگوهای درونی ماست. ما بر اساس آنچه فکر میکنیم، دست به عمل میزنیم. البته بین این عناصر یک رابطه خطی به شکل زیر وجود ندارد:
افکار احساسات رفتار
همچنین این ارتباط به صورت تعاملی بوده و هریک بر دیگری تأثیر میگذارد.
ولی این چرخه معمولاً بافکر کردن آغاز میگردد و اگر این افکار منفی باشند، روی احساسات و رفتار ما نیز اثر خواهند گذاشت.
افکار منفی معمولاً یک سری گفتگوهای منفی درونی را به دنبال خواهند داشت، مثلاً: من نمیتوانم، دو بار شکست خوردم، هیچچیز تغییر نخواهد کرد
بنابراین شما باید این قبیل گفتگوهای درونی خود را شناخته و اجازه ندهید این افکار بر شما مسلط شوند. میتوانید دفترچهای را تهیه نمایید و روزانه هر بار که این افکار منفی وارد ذهنتان میشود آن را یادداشت نمایید و به صورت منفی با جنبههای منفی و مثبت زندگی خود مورد ارزیابی قرار دهید سعی نمایید این افکار را روزانه در جهت مثبت تغییر دهید.
- آگاهی از باورها و ارزشهای خود
باورها، ارزشها و نگرشهای هر فرد بر روی چگونگی پاسخ وی بر محیط تأثیر میگذارد درواقع شما با شناسایی باورهای خود مثل اعتقاد به خدا، اخلاقیات و … میتوانید بهتر چارچوبهای ذهنی خود را مشخص کنید.
- آگاهی از اهداف خود
طبیعی است که هر فردی در زندگی خود اهدافی را دنبال میکند. وقتی به مدرسه میروید، وقتی در محل کارتان حاضر میشوید، وقتی برای تعطیلاتتان برنامهریزی میکنید، هدف و برنامه خاصی در ذهنتان دارید. برخی از این اهداف کوتاه مدتاند. مثلاً: ((کار میکنید تا در پایان ماه، حقوقی دریافت کرده تا امورات خود را بگذرانید)). گاهی نیز افراد اهداف بلندمدت در سردارند و در جهت رسیدن به آن گام برمیدارند. مثلاً ممکن است هدف فرد از اشتغال یک کار دولتی، استفاده از مزایا و سابقه آن در دوران بازنشستگی باشد. فرد بار تحقق این هدف 20 تا 30 سال تلاش میکند و لازمه رسیدن به آن گذراندن اهداف کوتاه مدت و میانمدت قبلی است.
موانع رسیدن به خودآگاهی
گاهی اوقات برخی ویژگیها باعث میشود فرد نتواند به خوبی در راه رسیدن به خودآگاهی و شناخت صحیح خود گام بردارد. یکی از این ویژگیها که برخی نیز به غلط آن را ویژگی مثبت میدانند، ((غرور)) است. درحالیکه غرور بر اساس ((خود ایدهای)) و بیاساس است یعنی بر مبنای صفات و ویژگیها در فرد وجود داشته باشند، احساس غرور فرد نسبت به آنها مبالغهآمیز و بیتناسب با آن صفات و ویژگیها است.
توقعات و انتظارات بیش از حد از خود نیز فرد را از رسیدن به خودآگاهی منحرف میسازد. در واقع این توقعات از ((خود ایده ال)) فرد ناشی میشوند و متناسب با ویژگیهای واقعی افراد نیستند. ((کمالگرایی)) و خواستن همه چیز در نهایت مطلوبیت، یکی دیگر از موانع رشد خودآگاهی است. انسان کمالگرا، چون همواره سعی در کامل بودن دارد، هیچگاه رضایت کافی از خودش نخواهد داشت.
ترس از بازنده بودن؛
ترس از نارضایتی و عدم پذیرش از سوی دیگران؛
داشتن تفکر همه یا هیچ؛ اینان باور دارند که کاری دارای بار ارزش است که در حدِ کمال به انجام رسیده باشد و از دستیابی به موفقیتهای متوسط احساس رضایت نمیکنند.
تأکید بیش از حد روی ((بایدها))؛ این افراد غالباً قوانین خشکی از ((بایدها)) و ((نبایدها)) دارند.
با تلاش به رسیدن خودآگاهی، سعی کنید کلیه استعدادهای بالقوهتان را کشف کرده و در جهت شکوفایی آنها گام بردارید. ترس، شک و عدم امنیت شما را از انتخاب آزاد منحرف کرده و از خود درونیتان دور میسازد.
امیر حجتی
4
ناشناس
3.5
ناشناس
1
ناشناس
1.5